انواع شاخص های اندازه گیری فعالیت های اقتصادی

انواع شاخص های اندازه گیری فعالیت های اقتصادی

تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی نام‌هایی است که شاید آن‌ها را شنیده باشید و بدانید در اقتصاد از اهمیت خاصی برخوردار است، اما این اصطلاح به چه چیزی گفته می‌شود و چه تاثیری بر اقتصاد یک جامعه می‌گذارد؟ چگونه ارزیابی می‌شود و چرا به آن GDP می‌گویند؟ 

با ما همراه باشید تا با این متغیرها در اقتصاد کلان آشنا شویم. همچنین در انتهای مقاله انواع دیگری از شاخص‌های اندازه‌گیری فعالیت‌های اقتصادی را معرفی خواهیم کرد.

فعالیت‌های اقتصادی در یک جامعه را با شاخص‌های مختلفی اندازه‌گیری می‌کنند که به توضیح آن‌ها می‌پردازیم:

• gross national product (GNP):

به معنای تولید ناخالص ملی می‌باشد، که عبارت ست از مجموع ارزش کالاها و خدمات نهایی تولید شده طی یک سال توسط افراد یک کشور. 

در GNP فقط ارزش کالاها و خدمات نهایی محاسبه می‌شود. به عبارت دیگر ارزش کالاها و خدمات واسطه‌ای مورد محاسبه قرار نمی‌گیرد، زیرا ارزش کالاها و خدمات واسطه‌ای در ارزش کالاها و خدمات نهایی نهفته است و در صورت محاسبه ارزش کالاهای واسطه‌ای، دچار محاسبه مضاعف خواهیم شد. 

به عنوان مثال اگر ارزش رب گوجه‌فرنگی و ارزش گوجه‌فرنگی بکار رفته در آن را محاسبه کنیم، در نتیجه ارزش گوجه‌فرنگی را دو بار محاسبه کرده‌ایم.

نکته‌ی بعدی قابل توجه در تعریف GNP، عبارت افراد یک کشور است. برای درک اهمیت این عبارت به تعریف GDP دقت بفرمایید.

GNP

• gross domestic product (GDP): 

به معنای تولید ناخالص داخلی می‌باشد، که عبارت است از مجموع ارزش کالاها و خدمات نهایی تولیدشده، طی یک سال در داخل یک کشور.

در نتیجه، در GNP، ملاک ملیت می‌باشد در حالی که در GDP ملاک سرزمین است.

به عبارت دیگر ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط ایرانیان در هر کجای دنیا که باشند، در GNP ایران محاسبه می‌شود ولی ارزش همه‌ی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل ایران (صرف نظر از اینکه تولیدکننده ایرانی یا غیر ایرانی باشد)، در GDP ایران محاسبه می‌شود.

در عمل، GDP کشور به 3 روش ارزش‌افزوده (تولید)، روش مخارج (هزینه)، و روش درآمدی محاسبه می‌شود.

1) روش ارزش‌افزوده (تولید): 

در این روش، ابتدا ارزش‌افزوده همه کالاها و خدمات تولید شده در داخل را مورد محاسبه قرار داده و پس از کسر کارمزد احتسابی، GDP به قیمت عوامل به دست می‌آید.

برخی از عبارات تعریف بالا به توضیح بیشتری نیاز دارد که به آن می‌پردازیم.

ارزش‌افزوده با سود تفاوت دارد، سود جزئی از ارزش‌افزوده است. ارزش‌افزوده، ارزشی است که عوامل تولید ایجاد کرده‌اند.

به مثال زیر دقت کنید: 

یک نجار مبلغ ۲۰۰ تومان چوب، میخ و چسب خریداری کرده و با استفاده از عوامل تولیدی که در اختیار داشته (مانند نیروی کار، سرمایه‌های فیزیکی و پولی)، ۱۰۰ تومان به ارزش کالاها و خدمات واسطه‌ای خریداری‌شده اضافه کرده و میز تولید شده را به مبلغ ۳۰۰ تومان می‌فروشد. 

بنابراین ارزش یا قیمت هر میز عبارت است از ارزش‌افزوده بعلاوه ارزش کالاها و خدمات واسطه‌ای بکار رفته شده در تولید میز. بنا بر مثال ذکر شده، ارزش هر کالا برابر است با ارزش‌افزوده همه مراحل تولید آن کالا.

اگر به خاطر داشته باشید، گفتیم که تولید ناخالص داخلی، ارزش کالاها و خدمات نهایی تولید شده می‌باشد. 

و از آنجایی که تشخیص کالاها و خدمات نهایی از واسطه‌ای مشکل است و ممکن است دچار محاسبه‌ی مضاعف شویم، بنابراین بهتر است ارزش‌افزوده همه کالاها و خدمات را در کشور محاسبه کنیم که جمع آن، همان ارزش کالاها و خدمات نهایی می‌باشد.

GDP

2) روش مخارج (هزینه): 

ارزش تولید کل برابر با مخارج کل است و این رابطه همیشه در اقتصاد برقرار است. 

بنابراین می‌توان مخارج کل یا هزینه کل در کشور را محاسبه کرد که در واقع همان ارزش تولید کل کشور می‌باشد. 

استدلال و منطق این روش این است که هرچه در کشور تولید می‌شود، به نحوی خرج می‌شود، پس بایستی ارزش مخارج کل (هزینه کل) با ارزش تولیدات کل برابر شود. 

به عبارتی، ارزش مخارج کل را محاسبه می‌کنیم و از این طریق ارزش تولید کل که همان GDP است را به‌دست می‌آوریم.

تولید کل کشور به یکی از صورت‌های ذیل خرج می‌شود: 

خانوارها به صورت کالاها و خدمات مصرفی، مصرف می‌کنند که به مخارج مصرفی معروف است؛ 

بنگاه‌ها، کالاها و خدمات نهایی را برای سرمایه‌گذاری به کار می‌گیرند که به مخارج سرمایه‌ای معروف است؛ 

دولت، کالاها و خدمات نهایی را خریداری می‌کند که به مخارج دولتی معروف است؛ 

و مقداری از کالاها و خدمات به شکل صادرات به مصرف می‌رسند؛ 

همچنین اگر کالاها و خدمات تولید شده در هیچ کدام از این موارد به مصرف نرسند، به موجودی انبار اضافه می‌شوند که به سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی نشده معروف می‌باشد.

3) روش درآمدی: 

ارزش کالاها و خدمات نهایی تولید شده در کشور که همان ارزش‌افزوده می‌باشد، به صورت درآمد، بین عوامل تولید توزیع می‌شود. 

بنابراین اگر مجموع درآمدهای ایجادشده در کشور را برآورد کنیم، درآمد ملی کشور به دست می‌آید که از این راه می‌توانیم سایر شاخص‌های حساب‌های ملی مانند GNP برسیم. 

ارزش‌افزوده در واقع همان درآمد عوامل تولید است یعنی ارزش‌افزوده شامل دستمزد و حقوق (که در واقع همان درآمد صاحبان نیروی کار است)، بهره (درآمد صاحبان سرمایه پولی)، اجاره (درآمد صاحبان سرمایه فیزیکی)، و سود (درآمد مدیران و کارفرمایان) است. 

جمع درآمدهای ایجادشده در هر کشور همان ارزش‌افزوده می‌باشد.

NNP, NI, PI, DI

• سایر شاخص‌های اندازه‌گیری فعالیت‌های اقتصادی:

علاوه بر دو شاخص GDP و GNP، شاخص‌های دیگری نیز در تجزیه و تحلیل‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند که شاید کمتر نام آن‌ها را شنیده باشد، که عبارت هستند از:

o تولید خالص ملی (NNP): 

که عبارت است از کسر استهلاک از تولید ناخالص ملی یا همان GNP

o تولید خالص داخلی (NDP): 

که عبارت است از کسر استهلاک از تولید ناخالص داخلی یا همان GDP

o درآمد ملی (NI): 

که عبارت است از کسر خالص مالیات‌های غیر مستقیم از تولید خالص ملی یا همان NNP. 

خالص مالیات‌های غیر مستقیم نیز عبارت است از کسر یارانه‌های غیر مستقیم از مالیات‌های غیر مستقیم. 

همان‌طور که در مقاله حسابداری مالیاتی به طور مفصل تشریح شد، مالیات‌ها را به ۲ نوع مستقیم و غیر مستقیم تقسیم‌بندی می‌کنند. 

به طور خلاصه؛ مالیات‌های مستقیم، مالیات‌هایی هستند که عمدتاً از اشخاص (حقیقی یا حقوقی) گرفته می‌شود، مثل مالیات بر درآمد، مالیات بر سود. مالیات غیر مستقیم، مالیاتی است که بر کالاها و خدمات بسته می‌شود مانند مالیات بر سیگار، مالیات بر نوشابه، عوارض گمرکی. 

و یارانه (سوبسید) نیز که همان مالیات منفی است، (زیرا مالیات را دولت از مردم می‌گیرد و یارانه را مردم از دولت می‌گیرند). و به ۲ دسته یارانه مستقیم و یارانه غیر مستقیم تقسیم می‌شود. 

یارانه مستقیم به اشخاص داده می‌شود و یارانه غیر مستقیم به کالاها و خدمات داده می‌شود. 

همچنین لازم است که برای درک بهتر، این تعریف را نیز از درآمد ملی ارائه کنیم: درآمد ملی، درآمدی است که متعلق به عوامل تولید است و ناشی از تولید همان دوره است.

o درآمد شخصی (PI): 

که عبارت است از درآمد ملی یا همان NI، منهای سود توزیع نشده شرکت‌ها و سهم بیمه‌های اجتماعی و.....، و بعلاوه ی پرداخت‌های انتقالی یا بلاعوض. 

یا به عبارت دیگر، درآمد شخصی یا PI در حقیقت درآمدی است که در طی یک دوره به دست اشخاص یک کشور می‌رسد، (مربوط به تولید این دوره باشد یا نباشد). 

مثلاً پولی که بازنشستگان دریافت می‌کنند، درآمدی است که به دست اشخاص جامعه رسیده ولی نشان‌دهنده تولید این دوره نمی‌باشد. 

سود توزیع نشده و پولی که بابت بازنشستگی از حقوق افراد کم می‌کنند، درآمد حاصل از تولید این دوره است ولی به دست اشخاصی در این دوره نمی‌رسد، و بنابراین برای محاسبه PI، این اقلام بایستی کسر گردند.

o درآمد قابل تصرف (DI): 

که عبارت است از کسر مالیات‌های مستقیم از درآمد شخصی یا همان PI. در واقع درآمد قابل تصرف، درآمدی است که فرد می‌تواند در آن تصرف کند و آن را به مصرف یا پس‌انداز تخصیص دهد.

نویسنده: سمیه جهانی

دیدگاه کاربران (0)