در دنیایی زندگی میکنیم که بر مدار سرمایه و پول میچرخد و اگر کسی در مورد مباحث مربوط به آن چیزی نداند، به نوعی میشود گفت که از قافله عقب مانده است.
برای همین لازم است تا افراد با مباحث اقتصادی و اصول آن به خوبی آشنا شوند تا بتوانند با استفاده از آن سرمایه خود را به خوبی مدیریت کنند.
با ما همراه باشید تا بهتر در مورد این علم بدانیم.
اقتصاد یک علم اجتماعی است که در بسیاری از زمینهها از جمله علوم سیاسی، جغرافیا، ریاضیات، جامعهشناسی، روانشناسی، مهندسی، حقوق، پزشکی و تجارت نقش دارد. تولید و اشتغال، سرمایهگذاری و پسانداز، سلامت، پول و نظام بانکی، سیاستهای دولت در زمینه مالیات و هزینه، تجارت بینالملل، سازماندهی و مقررات صنعتی، شهرنشینی، مسائل زیستمحیطی و موارد قانونی (مانند طراحی و اجرای حقوق مالکیت)، تنها نمونهای از دغدغههای موجود در قلب علم اقتصاد هستند.
در تعبیر دیگری از اقتصاد اینگونه یاد شده است: اقتصاد به صورت شبکهای از تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان کالاها و خدمات در یک مکان، منطقه یا کشور تعریف شده است.
چون اقتصاد مبحث کلانی است، برای درک بهتر آن، صاحب نظران عرصه اقتصاد آن را به دو گونه کلان و خرد تقسیم کردهاند. که در ادامه به آنها میپردازیم.
این نوع اقتصاد به فعل و انفعالات اقتصادی در سطح ملی (منظور یک کشور) و جهانی میپردازد و آنها را به صورت تخصصی مطالعه میکند.
موضوعات مورد مطالعه در اینگونه اقتصاد عبارتند از تجارت خارجی، سیاستهای مالی و پولی دولت، رونق، رکود، نرخهای بیکاری، سطح تورم و..... در حقیقت، در اقتصاد کلان به دنبال یافتن پاسخ به این سؤال هستیم که چگونه امکانات محدود یک کشور مانند سرمایه، بودجه، زمین و.... به شکلی تخصیص یابد که برای رسیدن به اهداف جامعه (مانند تولید، اشتغال، بهبود توزیع درآمد، ثبات قیمتها و تعادل تراز پرداختها و...) بیشترین کمک را بکند.
اقتصاد خرد مطالعه رفتار افراد، خانوارها و شرکتهاست و پیامدهای انگیزهها و تصمیمگیری افراد و چگونگی تأثیر این انگیزهها و تصمیمگیریها بر استفاده و توزیع منابع را مطالعه میکند. اقتصاد خرد نشان میدهد که چرا و چگونه کالاهای مختلف ارزشهای متفاوتی دارند، چگونه افراد و کسبوکارها تولید و مبادله کارآمد را انجام میدهند و از آن سود میبرند، و چگونه افراد به بهترین نحو با یکدیگر هماهنگ هستند و همکاری میکنند.
علم اقتصاد (Economics)، شاخهای از دانش علوم اجتماعی است که به تحلیل وضعیت تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات مربوطه میپردازد. هدف دانش اقتصاد این است که چگونگی رفتار و تعامل عوامل اقتصادی را تجزیه و تحلیل کند. یا به عبارت دیگر، هدف اصلی علم اقتصاد تعیین منطقیترین و مؤثرترین راه استفاده از منابع، جهت دستیابی به اهداف خصوصی و اجتماعی است.
اقتصاد به این موضوع میپردازد که مردم، کسبوکارها، دولتها و کشورها چگونه از منابع خود استفاده میکنند. اقتصاد مطالعه چگونگی رفتار مردم است، بر اساس این ایده که مردم منطقی عمل میکنند و سعی میکنند بیشترین ارزش یا سود را به دست آورند.
اقتصاد مطالعه نحوه اداره کار و تجارت است. از آنجایی که راههای زیادی برای استفاده از نیروی انسانی و به دست آوردن منابع وجود دارد، وظیفه علم اقتصاد این است که بفهمد کدام راهها بهترین نتایج را به همراه دارد. آدام اسمیت که به عنوان بنیانگذار اقتصاد مدرن شناخته میشود، اقتصاد را در کتاب عصر خود "پژوهشی در ماهیت و علل ثروت ملل" تعریف کرد.
نکته اصلی در تعریف اسمیت، خلق ثروت است. اسمیت به طور ضمنی ثروت را با رفاه یکی میدانست. او فرض میکرد که هر چه ملتی ثروتمندتر شود، شهروندانش شادتر هستند. بنابراین، مهم است که دریابیم چگونه یک ملت میتواند ثروتمند باشد. اقتصاد موضوعی است که به ما میگوید چگونه یک ملت را ثروتمند کنیم. تعریف آدام اسمیت یک تعریف ثروت محور از اقتصاد است.
نظام اقتصادی (Economic system) سیستمی را شامل میشود که تولید، تخصیص منابع، توزیع کالاها و خدمات در یک جامعه یا یک منطقه جغرافیایی معین را پوشش میدهد. به عبارت دیگر، روشی که یک اقتصاد در آن کار میکند، به عنوان نمونه، روشی که اقتصاد از کالاها و نیروی کار استفاده میکند و پول در میآورد.
صاحب نظران جهت درک بهتر، نظامهای اقتصادی را به چند دسته تقسیم کردهاند که با هم به بررسی آنها میپردازیم.
در یک نظام اقتصادی سنتی، هر یک از اعضای یک جامعه یا جامعه دارای نقش خاصی هستند که به پیشرفت کل جامعه کمک میکند. سیستمهای اقتصادی سنتی قدیمیترین مدل را نشان میدهند، که در آن جوامع از طریق کار، کشاورزی و سایر فرآیندهای ساده، از لحاظ فیزیکی به هم متصل هستند و از نظر اجتماعی رضایت دارند.
نظام اقتصادی سرمایهداری جایی است که ابزار تولید به جای دولت در اختیار شرکت خصوصی و تحت کنترل آن است. به جای این که دولت دیکته کند که چه کالاها و خدماتی باید تولید شوند، اینها توسط مکانیسمهای عرضه و تقاضا هدایت می شوند. هنگامی که مصرفکنندگان کالایی را تقاضا میکنند، سیگنالی به کسب و کارها میفرستد تا آنها بیشتر تولید کنند. به همین ترتیب، زمانی که تقاضا برای کالاها کاهش مییابد، سیگنالی به شرکتها ارسال میکند که کمتر تولید کنند. این به نوبه خود کسب و کارها را مجبور میکند تا محصولات جدیدی را ارائه دهد که مصرفکنندگان ممکن است به آن تمایل داشته باشند. و در واقع این اقتصاد است که قیمتهای بازار را تعیین میکند.
یک نظام اقتصادی فرماندهی اغلب به عنوان یک سیستم سوسیالیستی یا کمونیستی شناخته میشود. تحت این ساختار، قدرت به دولت یا یک حاکم انحصاری متمرکز میشود. آنها به نوبه خود قوانین بازی را تعیین میکنند و نحوه انجام تعاملات اقتصادی را فرمان میدهند. تصمیمات اقتصادی مانند این که چه کالایی تولید شود، چه مقدار تولید شود و قیمت آن، توسط قدرتهای مرکزی تصمیمگیری میشود. بنابراین، این به آنها بستگی دارد که تصمیم بگیرند که آیا مثلاً ساخت آیفون یا پلیاستیشن از نظر اجتماعی بهینه است یا این که بهتر است این منابع را به خانهسازی یا کشاورزی منحرف کنیم. نظام اقتصادی سوسیالیستی را میتوان در یک کلام گفت که از بیشتر جهات برعکس نظام سرمایهداری است و شاخصترین اساس در آن عدم مالکیت خصوصی در جامعه و برقراری مالکیت عمومی است.
اقتصاد مختلط یکی از رایجترین اشکال سیستمهای اقتصادی در جهان امروز است. ما آن را در بسیاری از کشورهای توسعه یافته مانند ایالات متحده، ژاپن و در سراسر اروپا مشاهده میکنیم. صرفاً آمیزهای از نظامهای اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیستی است. یک سیستم اقتصادی مختلط اغلب دارای سطحی از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است. با این حال، در یک اقتصاد مختلط، برخی از صنایع توسط دولت کنترل میشوند، در حالی که برخی دیگر در مالکیت خصوصی هستند.
با توجه به اهمیت رو به رشد بخش مالی اقتصاد، در عصرِ حاضر تحلیلگران اصطلاح اقتصاد واقعی را به کار میگیرند تا بخش واقعی اقتصاد را که واقعاً با تولید کالاها و خدمات ارتباط دارد، از بخش مالیِ اقتصادی تفکیک کنند که مرتبط با خرید و فروش در بازارهای مالی است.
برای درک بهتر و دقیقتر وضعیت اقتصادی از مفاهیم زیر میتوان معیارها و شاخصهایی را برایِ شناخت و اندازهگیریِ اقتصاد به دست آورد:
اقتصادِ غیررسمی، سازوکارهای اقتصادی را شامل میشود که برخلاف اقتصاد رسمی، نه مالیات در آن معنایی دارد و نه تحتِ نظارت دولت است. بنابراین، اقتصادِ غیررسمی در محاسبات مربوط به تولید ناخالص ملی به حساب نمیآیند. البته اقتصاد غیررسمی غالباً با مباحث مربوط به کشورهای درحالتوسعه پیوند خورده اما تمامی نظامهای اقتصادی درجاتی از اقتصادِ غیررسمی را شامل میشوند. بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار، حدود ۲ میلیارد کارگر، یا ۶۰ درصد از جمعیت شاغل ۱۵ ساله و بالاتر در جهان، حداقل بخشی از وقت خود را در بخش غیررسمی سپری میکنند.
تا الان فهمیدیم که اقتصاد، شاخهای از دانش علوم اجتماعی است که به تحلیل وضعیت تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات مربوطه میپردازد. اگر بخواهیم آن را به زبان ساده شرح دهیم، باید بگوییم پدیدهای است که به واسطه آن میشود سازوکارهای مالی را نظم و سازمان داد و هدف اصلی آن تعیین منطقیترین و مؤثرترین راه استفاده از منابع، جهت دستیابی به اهداف خصوصی و اجتماعی است. دو گونه عمده از اقتصاد وجود دارند که عبارتند از اقتصاد کلان، که اقتصادهای کلی را در مقیاس منطقهای، ملی یا بینالمللی تحلیل و بررسی میکند. اقتصاد خرد که بر رفتار مصرفکنندگان و تولیدکنندگان محلی تمرکز دارد. نظامهای اقتصادی هم شامل سرمایهداری، سوسیالیسم و مختلط میشوند.
نویسنده: سمیه جهانی